تلاش ذهن فریبکار

ساخت وبلاگ
چند روزی رو با ناراحتی و گرفتگی سپری کردم. حرف زدن با حمید و مرور خاطرات ساجده،به ذهن فریبکارم اجازه داد که دوباره چندروزی از زندگیم رو مشغول خودش بکنه. حرف زدن راجع به خاطراتی که حتی خودمم تقریبا یادم رفته بود، یادآوری اینکه قبل از اون پسر بودم و به قول دایان،موهام سفید شده ولی هنوز پسرم! یادآوری اینکه کل زندگیم اون بود و هیچوقت واسم مهم نبود خودم چی میخوام،شبیه یه عروسک بدون روح،توی دستای یه شاهزاده خانوم! خلاصه که تلاش خوبی بود،ولی من این پل برگشت رو هم ترشحات یک ساج بیمار!...
ما را در سایت ترشحات یک ساج بیمار! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : skaitbaz5376 بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 14:23